حسین آقایی پور»، هنرمند ی است نقاش؛ متولد و ساکن شهر زیبای رشت. هرچند که مدیرمنابع انسانی یک شرکت خصوصی است، اما این ظاهر کارش است.
این هنرمند صمیمی و بی ادعا در اوقات فراغتش به نقاشی و عکاسی میپردازد و در همین مسیر، تلاشی مجدّانه برای آموختن بیشتر هنرهای تجسمی نیز دارد و نامش در دو ، سه سال اخیر از مرز های ایران فراتر رفته است..
این هنرمند نقاش، شیوه و شگردی خاص را در نقاشی پی گرفته که ضمن تحسین آمیز بودن، دیدن دارد. آثار خلاقانه آقایی پور بر گرفته از نقشههای گوگل و خطوط جادههاست به شیوه ای است که گویی می خواهد نگاهش را به مردم نشان دهد و بگوید چگونه میتوان با نگرشی متفاوت در موضوعی روزمره و در دسترس، چیزهای متفاوتی را به تماشا نشست.
میخواهد نشان دهد که چگونه جادههایی را که برای رسیدن به مقصد است، برای مقصد دیگری هم می توان انتخاب کرد و نتیجه اش را پیش روی مخاطب به نمایش گذاشت. مجالی پیش آمد تا با او به گفت و گویی با همان حال و هوای سرسبز شمال بنشینیم که در ادامه، می خوانید و می بینید.
۱- اکنون به چه کاری مشغولید؟
رشته تحصیلی ام تجارت الکترونیک زیر شاخه مهندسی کامپیوتر بوده، هرچند به دلیل اشتغال در بازار کار، دانشگاه را نیمه کاره رها کردم، اما همیشه در زمینه هنر مطالعه داشتم و در چند سال اخیر نیز در دورههای آموزشی متعددی شرکت کردم. مثلا در خصوص عکاسی از دوره پایه تا پیشرقته عکاسی را طی کردم که آموزشهای آن ، در نگاهم به نقاشی نیز مفید بود. استاد عکاسی ام آقای «کریم ملک مدنی» یکی از عکاسان برجسته کشور بودند که آموزشهای مفید و کاملی را از ایشان گرفتم.
۲- از چه سنی به نقاشی علاقه مند شدید و از کی به طور رسمی، به نقاشی پرداختید؟
ــ یادم میآید که در چهارده سالگی، پرتره ای از خودم را نقاشی کردم که هنوز هم آن را دارم. اما پیش و بعد از آن تا پنج سال پیش حتی فکر نمیکردم که روزی به نقاشی علاقه مند شوم.
حدود پنج سال پیش ایده ای به ذهنم رسید و خواستم آن را اجرایی کنم، اما تجربه ای در زمینه نقاشی نداشتم. برای همین به چند تن از دوستان هنرمندم مراجعه کردم و از آنها راهنمایی خواستم. ایده ام برایشان عجیب بود. در نهایت تصمیم گرفتم با راهنمایی آنها و با تکیه به حس خودم و مطالعه بیشتر در مورد نقاشی، کارم را شروع کنم.
نقاشی را یک کار حسی میدانستم. پس ترجیح دادم طوری آن را شروع کنم که برایم لذت بخش باشد. قرار گرفتن در یک سبک و سخت گرفتن برایم در آن مرحله مناسب نبود.به خصوص نیاز به کاری داشتنم که حس خوبی برایم ایجاد کند. آن زمان قصدم ارائه کار در جایی نبود و قصدی هم برای فروش تابلو نداشتم که ذهنم مشغول باشد. از اینرو شروع به کار کردم و با تجربیاتی هم که در عکاسی داشتم، تقریباً از همان پنج سال پیش، قلم در دست شدم. اما اینکه نقاش شده باشم را هنوز نمیتوانم بگویم.
در سالهای اخیر، مطالعات زیادی را در زمینه هنرهای تجسمیداشته ام و در دورههای مختلفی نیزشرکت کردم. هرچند در خصوص این سری از نقاشیها که در حال ارائه آن هستم، همچنان به روش اولم نقاشی میکنم.
۳- سبک و سیاق شما در نقاشی چیست و از چه مواد و مصالحی برای این کار استفاده میکنید؟
ـ هدفی که من از نقش زدن بر روی بوم دارم، ارائه نگاه شخصی ام از پیرامون و جهان هستی است. نگاهی که از دید من دنیا دیده میشود و به اشتراک گذاری آن از طریق خطوط بر روی بوم است. هر کسی در زندگی اش آگاهیهایی از اطراف و پیرامون خود دارد و برای نگاه خود نیز دلایلی دارد. دید من نیز به دنیای پیرامون، آن گونه است که در کارهایم نشان میدهم. متفاوت دیدن دنیای اطراف، نگاه من است.
به نظرم،هرکسی میتواند حسی را که به جهان پیرامون خود دارد،با هر وسیله ای که بدان علاقه مند است،به دیگران منتقل کند. شخصی با نقاشی یا عکاسی، شخصی با مجسمه یا معماری؛ یا هر فعالیتی که با عشق انجام میشود. کسی را نمیتوان به خاطر نوع و روش ارائه حسش، زیر سؤال برد. مهم این است که آن اثر، حس مفیدی و نه الزاماً حس خوبی، در دیگران ایجاد کند.
هنرمند کسی است که برای مردم کار میکند و تلاشش ایجاد تفکر در مخاطب است. هنرمند واقعی، بُعدهای مختلفی در اثر خود ارائه میدهد تا از مخاطب عام تا مخاطب خاص، پیام او را دریافت کنند. ژرفای هنر هرکسی متفاوت است و مردم بهترین قاضی در این خصوص هستند.
من نیز به همین نسبت، دلم میخواست برای مردم حس خوب و مفیدی ایجاد کنم. حسی که خودم در زمان نقاشی این بومها و ظهور این چهرهها داشتم. در ضمن، میخواستم موضوعی را نیز به آنها منتقل کنم. نقاشیهایم از خطوط جادههاست. میخواستم نگاهم را به مردم نشان دهم و بگویم که چگونه میتوان با نگاهی متفاوت در موضوعی روزمره، چیز متفاوتی دید. میخواستم نشان دهم که چگونه جادههایی را که برای رسیدن به مقصد است، برای مقصد دیگری انتخاب کردم و نتیجه اش را پیش روی آنها بگذارم.
جادهها درطول سالیان زیاد و هرکدام به حسب نیاز مردم هر شهر شکل گرفته اند. در نقاشیهایم این خطوط جادههاست که مرا راهنمایی میکند تا برای هر شهر،چه پرتره ای طراحی کنم. هرخط در نقاشیهایم یک خیابان است. خیابانهایی که سالها زیر قدمهای تند و آرام مردم بوده و روزی در آنها اسب و ارابهها با صدای تق تق سمهایشان میرفتند و امروز بوق و دود ماشینها جای آنها را گرفته است. جادههایی که هنوز هستند و سالها هم خواهند ماند.
اما من نقش آنها را در هستی کمیتغییر دادم و خواستم پرترههای بوم مرا از شهرها بسازند. تصاویری که رودر روی مخاطب بماند و به او نگاه کند. پرتره ای که در ذهن مخاطب ماندگار شود تا وقتی نام یک شهر را میشنود، نقش و صورت شهر، پیش رویش باشد. مردم با چهره و صورت انسانی، بهتر از نمای ساختمان و خیابانهای شلوغ، ارتباط میگیرند. من تلاشم این است که مخاطب کارهایم، نام هر شهر را با چهره آن شهر به خاطر بسپارد.
اما این جای کار، داستان را تمام نکردم. از مخاطبم خواستم تا داستان نقاشیهایم را کشف کند. داستانی که درزمان نقاشی به آن فکر میکردم و باعث میشد تا تصویر آن شهر در ذهنم شکل بگیرد. مثلاً در زمان نقاشی شهراردبیل، به داستان سوری فکر میکردم. دختر عاشق پیشه ای که بعد از شکست عشقی، مجنون میشود و سالها در جادهها و کوچههای شهر اردبیل زندگی میکند. از قدمهای او تصویر دختر غمیگنی را نقاشی کردم که اشکهایش بر روی قلبش جمع شده و تصویر اشکهایش در نقشه جای دریاچه شورابیل اردبیل است. هر کدام از نقاشیها برای خودش داستانی بر اساس اتفاقات، خاطرهها، اشخاص و گاهی نیز تخیل شخصی ام دارد.
این داستانها را برای این گذاشتم که مردم بعد از دیدن تابلوها در مورد آن گفتگو کنند. در عصر سکوت هر بهانه ای برای گفتگو غنیمت است. دلم میخواهد وقتی تصاویرو نقاشیهایم را مردم میبینند، به وجد بیایند و درباره داستانهای آن گفتگو کنند. برای همین، داستان تمام نقاشیهایم را نمیگویم. به ببیننده این اختیار را میدهم تا داستان خود را از نقاشیهایم خارج کند.همان طور که از او میخواهم تصاویر خودش را از نقشهها خارج کند.
این نقاشیها از مجموعه نقاشیهای شهری من است و برای آن از بوم و رنگ روغن استفاده کرده ام. اما مجموعههای دیگری را نیز آماده کرده ام که مواد و متریالهای مختلفی برای ساخت در آنها استفاده شده است.
۴- ویژگی نقاشیهای شما چیست و چگونه از نقشههای گوگل و خطوط موازی جادهها برای ترسیم نقاشی به صورت شمایل آدمی، بهره میبرید؟
ــ کارکرد جاده وهمچنین نقشه مشخص است. افراد دیگری نیز بوده اند که به طرق مختلف از نقشه برای فعالیتهای خود بهره گرفته اند. تصمیمم برای استفاده از نقشه و خطوط جادهها، پیدا کردن یک پرتره برای شهر بود. میخواستم تصویری از هر شهر ایجاد کنم تا شهرها را نه با نامها، ساختمانها، جادهها و بناها به یاد بیاوریم، بلکه وقتی اسم شهری را میشنویم،چهره آن شهر را ببینیم.
برای نقاشی،اول یک شهر را انتخاب میکنم و کمیدر مورد تاریخچه و داستانهای آن مطالعه میکنم. حتی گاهی تاریخ شفاهی یک شهر را جستجو میکنم و بعد به نقشه آن نگاهی میاندازم و به تصاویری که به چشمم میآید، دقت میکنم. گاهی سریع تصویری در آن پیدا میشود و گاهی نیز طول میکشد. گاهی هم هیچ تصویری در آن زمان نمیبینم. مدتی صبر میکنم و در زمانی دیگر، دوباره سراغ نقشه آن شهر میآیم.
بعد از پیدا کردن تصویر، آن را علامت گذاری میکنم و از درون نقشه، جادههایی را که انتخاب کرده ام، به روی بوم منتقل و بعد رنگ آمیزی میکنم و با اضافه کردن اندام صورت، به آن چهره میدهم. مثلاً در افسانه شهر ویلینیوس پایتخت لیتوانی، آمده است که شبی«گدیمیناس» در خواب میبیند که گرگی فلزی روی تپه ای زوزه میکشد و از آن شب تاریخ وینلیوس آغاز میشود.
من نیز پادشاهی را با لباس خواب نقاشی کردم که گرگی فلزی بر روی شانه او به نشان از تپه در حال زوزه کشیدن است. چون نقاشیهایم به خطوط جادهها بستگی دارد، خیلی از فرمهای غیرمتعارف در صورت و بدن نقاشیهایم شکل میگیرد. من از این نقصها، نه تنها ناراحت نشدم و اصلاح نکردم، بلکه آنها را به طراحی اندام صورت نیزارتباط دادم و سعی کردم از این نقصها برای همگون سازی نقاشیهایم بهره ببرم.
۵- آیا میشود از شما به عنوان مبتکر این شیوه از نقاشی نام برد یا اینکه قبل از شما نیز کسانی دیگر از این مدل نقاشی ارائه داده اند؟
ــ دنیا آنقدر بزرگ است که دیگر نمیشود به راحتی ادعای اول بودن را داشت. حتی جایی خوانده بودم که وقتی فکر و ایده ای به ذهن شما میآید، در آن واحد حداقل ۱۷ نفر دیگر به آن فکر میکنند. حالا از این ۱۷ نفر چند نفر این فکر و ایده را به فعل تبدیل کنند، مشخص نیست. کارم استفاده از خطوط جادهها و خیابانها برای ایجاد یک پرتره برای شهر و انتقال آن بر روی بوم به صورت یک پرتره نقاشی برای هر شهر است. از ۵ سال پیش، این کار را انجام میدهم و چندان برایم مهم نیست که قبل و بعد از من، کسی این کار را انجام داده باشد. چون از انجام آن لذت می برم. ولی تاکنون چیزی ندیدم و شاید هم اولین کسی باشم که به این صورت این کار را انجام داده ام.
۶- برای آموختن شگردها و شیوههای نقاشی، آیا کلاس و کارگاه آموزشی هم در گیلان رفته اید یا اینکه به صورت خودجوش و جوششی، به این هنر روی آوردید؟
ــ در شروع کار و اوایل، زمانی که این ایده به ذهنم رسید، کلاس خاصی نرفتم و با دید و نگاه خودم شروع به کار کردم. نمیتوانم بگویم که یک دوره کامل را برای نقاشی گذرانده ام، اما در این بین، دوستان هنرمندی داشتم که در یادگیری ام خیلی کمک کردند. همانند سرکار خانم ریسمانچی و آقای عماد صالحی و چند تن دیگر از دوستان.
نقاشیهای جدیدم نیز که متفاوت از نقاشیهای نقشه ای است، بیشتر در آنها شگردهای نقاشی رعایت شده،اما در خصوص نقاشیهای نقشه ای،خواستم همچنان مثل اول کار،از رنگهای خام و تند و نقص در اندام صورتها استفاده کنم.
تصاویرم همیشه دارای انحناها و پیچ و تابهای غیرطبیعی بوده اند و آنها را دوست دارم. ابروهای نامنظم، صورتهای کشیده یا فرمهای عجیب لباس٫ این من نبودم که فرم صورتها را میساختم، بلکه جادهها بوده اند که به صورتها فرم میدادند و تنها آنها را میدیدم.
۷- فقط نقشه شهرها را به شکل پرتره میکشید یا که خود مناظر طبیعت، همچون طبیعت سرسبز گیلان را هم برای نقاشی مدّ نظر دارید؟
در حال حاضر، تجربه ام در نقاشی خیلی بیشتر از زمانی شده که نقاشی را آغاز کردم. نقاشیهای نقشه ای من مربوط به مجموعه تصویر چهره شهرهاست. نقاشیهای دیگری نیز انجام میدهم و مجموعههای دیگری را نیز آماده میکنم. در طراحیهای رئال، سعی کردم از طبیعت و مناظر هم استفاده کنم، اما تجربه پایداری برایم نبود و ترجیح میدهم از طبیعت، بیشتر عکس برداری کنم.
۸- تاکنون آیا آثار خلق شده خود را در نمایشگاهی در معرض تماشای مردم و مخاطبان هنر نقاشی، قرار داده اید؟ در کجا؟
ــ بعد از پایان سری اول نقاشیها، در نمایشگاههای مختلفی شرکت داشتم. هدفم نمایش کارهایم به مردم بود. این که از دیدن آن لذت ببرند. برای همین در نمایشگاههای مختلفی شرکت کردم. بیش از ده نمایشگاهم گروهی بود و در شهرهای مختلف؛ از جمله تهران، پاریس، استانبول و رُم به نمایش گذاشته شد. اما تاکنون چهار نمایشگاه انفرادی نیز داشتم که در رشت، تهران، انزلی و منطقه آزاد انزلی برگزار شده است.
قرار بود نمایشگاهی از نقاشیهای جدید هم داشته باشم، ولی با ورود بیماری کووید ۱۹ به کشور، انجام آن به تعویق افتاد. اما از آنجایی که نمیشد کسی به نمایشگاه بیاید، دیوار خانه خودم را تبدیل به گالری کردم و نقاشیها را از آن آویزان کردم. در نتیجه«خانه گالری»خودم را راه انداختم و به دیگران از طریق مجازی این اجازه را دادم تا نقاشیهایم راببینند.
در دعوت نامه نمایشگاهم نیز ذکر کردم که شما دعوت نیستید، اما میتوانید از طریق فضای مجازی،نقاشیهایم را ببینید. خوشبختانه این کارم بازخوردهای خوبی داشت و همین ایده برگزاری نمایشگاه در خانه نیز مورد توجه بعضی از دوستان قرار گرفت. حالا اتاق خانه ام تبدیل به دیوار ملل شده و با اینکه در این دوران، خودم از خانه بیرون نرفتم، ولی تمام ملل در اتاقم حضور داشتند.
۹- شنیده ایم که بعضی از نقوش را به صورت گردبند و گردن آویز هم ساخته اید که نوعی دیگر از تلفیق نگاه نقاش شما با اشکال دیگر هنرهای تجسمیو صنایع دستی است؟
ــ نقاشیهایم از خطوط جادهها و سنگفرش خیابانهاست. خیابانهایی که جای قدمهای بسیاری از انسانهاست. معلم و دانش آموز، کودک و بزرگسال،زن و مرد،پزشک و بیمار،آدم خوب و آدم بد و مجموعه ای از آدمها که ممکن است حتی ذاتاً متضاد هم باشند؛ اما قدمهای مشترکی را درون این خیابانها برداشتند و هر کدام مقصدی در سر داشتند.
حتی آنهایی هم که سرگردان این خیابانها بودند، به هر حال از آن گذشتند. جادهها همیشه هستند، اما کمتر کسی جادهای را که در آن قدم زده یا او را به مقصد رسانده و راه رفتن او را تسهل کرده و برای رسیدن به مقصد او را راهنمایی کرده،به یادش میماند. مثل خیلی از چیزهای دیگر که به ما بزرگترین کمکها را میکنند و ما اغلب آنها را نمیبینیم.
پس سنگفرش خیابانها را طلا کردم تا بهتر دیده شوند و به آنها توجه شود. این مویرگهای درون شهر، انسانها را به مقصد میرساند و من نیز مقصد دیگری از این خیابانها گرفتم و نگاه دیگری به این خیابانها کردم و در نهایت طرحی دیگر از آن استخراج نمودم.
میخواستم با این کار،به ببیننده نقاشیهایم بگویم که باز فرصت تغییر در نگاه هست.هرچند بار که بخواهید. شما هربار میتوانید نگاه نو داشته باشید. همانطور که در آینده تصمیم دارم نگاههای دیگری نیز داشته باشم. شاید با این کارم سنگفرش خیابانها را طلا کردم،اماهمچنان درحال آموزش دیگرهنرهای تجسمیهستم تا بتوانم با تلفیق آنها،فکرهایم را بهتر منتقل کنم.
۱۰-چرا تابلوهای نقاشی شما برچسب قیمت ندارند؟ قصد فروش آنها را ندارید؟
ــ برای دل خودم نقاشی میکنم و از انجام آن لذت میبرم. بیشتر روزهای تعطیل و جمعههایم به نقاشی میگذرد و این حس خوبی که دارم، برایم لذت بخش است. از سویی دیگر،علاقه مند بودم مردم کارهایم را ببینند و لذت ببرند. هزینههای زندگی ام نیز از شغلم تهیه میشود و نقاشی، شغلم نیست.
وقتی از نمایشگاه دیگران بازدید میکردم یا خودم در نمایشگاه گروهی شرکت میکردم، میدیدم که بخشی از توجه مردم به غیر از تابلوی نقاشی،به قیمت تابلوهاست. احساس کردم بخشی از لذت خود را از دیدن نقاشی، صرف بررسی قیمت میکنند. برای همین تصمیم گرفتم در نمایشگاه نقاشی ام برچسبی برای قیمت نگذارم و فرصت لذت بردن را از دیدن نقاشیها از مردم نگیرم.
این نظر شخصی من است و الزاماً دلیل بر صحیح بودن آن نیست. خیلی از هنرمندان به صورت حرفه ای در این زمینه فعالیت دارند و شغل اصلی آنها هنر است.
۱۱-از نگاه نقشه بین و نقش پرداز و نقاش شما، جهان پس از کرونا به چه شکلی خواهد بود و دوران پساکرونا چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
ــ جهان پس از کرونا هیچگاه مانند جهان پیش از کرونا نخواهد شد. میزان تأثیرگذاری این بیماری، فراتر از هر چیزی بوده که تاکنون برای بشریت اتفاق افتاده است. حتی اگر دارو و واکسن آن تولید شود، تغییرات ماندگار خواهد بود.
شاید پس از پایان این بیماری یا مهار آن، خیلی زود خاطره اش در ذهن بسیاری از مردم کمرنگ یا حتی پاک شود و نسل بعدی که پس از آن بیایند، چند خطی در کتابهای مرتبط بخوانند. اما تغییراتی که در سیستمهای بهداشتی، آموزشی، اقتصادی و غیره به وجود خواهد آمد، دیگر پس از آن همیشه خواهد ماند. حتی اگر منشأ این تغییرات فراموش شود.
اما جهان پس از کرونا چگونه باید باشد؟ اگر خیلی فانتزی به موضوع نگاه کنیم، انگار این بیماری از آینده آمده و آیندگان برای نجات زمین، به جای ترمیناتور یک ویروس به زمان حال ارسال کرده اند. زمین حال خوبی نداشت و کرونا بر خلاف تمام مشکلاتی که ایجاد کرد، دست به نجات زمین زد و به ما انسانها درسهای بزرگی داد.
برای طبیعت فرصت احیای خود را داد و کاری را که شاید سی سال حامیان محیط زیست نمیتوانستند انجام دهند، ظرف چندماه انجام داد. کرونا ترمیناتور آیندگان برای زمان حال است و شاید درمان آن را هم آیندگان باید برای ما ارسال کنند. اما زمانی که ما فهمیدیم،بایدبرای تمام آن چیزهایی که کرونا مفید بوده، خودمان تلاش کنیم و دست از نابودی زمین برداریم.
منبع :
گیلان 24
برچسب ها :
حسین آقایی پور
نقاش
عکاس
خلاقیت