بر آن شدم که بعنوان یک چایکار و مطالبه گر اجتماعی چند نکته ای را با تصمیم سازان و تصمیم گیران در میان گذارم تا شاید پیش بینی که مقدمه پیشگیری است را مورد لحاظ قرار دهند.
سوالم از تصمیم سازان و تصمیم گیران واگذاری سازمان چای به بخش غیردولتی این است که آیا اجرای این تجربه تلخ در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به نفع صنعت چای اعم از تولید کننده،توزیع کننده و مصرف کننده چای شد و یا صرفاً زمینه رشد بعضی از اشخاص را در دلالی و ...فراهم کرد؟
آیا به افزایش کمیت و کیفیت چای انجامید و یا همچنان آمار کمی و کیفی چای کاسته شد؟
آیا کشت چای در واحد سطح را افزایش داد و یا از همان سطح زیر کشت چای موجود نیز کاسته شد؟
در تعجبم چرا اراده ای برای تولید داخلی و سرمایه گذاری داخلی که در دو دهه اخیر همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری بوده است و معظم له از دو دهه اخیر،شرایط امروز اقتصادی کشور را برای مسئولان اجرایی ترسیم میکردند، چرا بعضی از مسئولان اواخر دهه هفتاد که الان نیز مسئولیت اجرایی دارند بر تجربه تلخ تصمیمات غیرکارشناسی خود اصرار دارند و به دغدغه های چایکاران توجهی نمی کنند؟
هر چند در اجرای ماموریت های سازمان چای می توان اشکالاتی اعم از عدم پرداخت به موقع مطالبات چایکاران،عدم توجه به دغدغه های ناظرین سازمان چای،عدم نظارت به تعهدات بعضی از کارخانه داران چای و ...را وارد دانست ولی این به این معنی نیست که ساختار سازمان چای خدشه دار شود و چارت سازمانی این سازمان به بخش غیردولتی واگذار گردد.
انتظار میرود تصمیم سازان و تصمیم گیران به واگذاری سازمان چای به بخش غیردولتی،تبعات همه جانبه این تصمیم را بررسی و از هر گونه شتابزدگی و تصمیم گیری های غیرکارشناسی که برای وزارت جهادکشاورزی نیز هزینه خواهد داشت،پرهیز نمایند.
کسی که چیزی را تجربه کرده و ضررش را دیده است،دوباره بخواهد تجربه کند،پشیمانی حلال او باد.
سید رضا علوی زمیدانی